به نام خدا

طرفای ظهر بود ک خبر دادن عمو مامانم فوت کرده.

خیلی شکه شدم اصلا فکرشم نمیکردم.

احساسم این بود ک خوب میشن.

بدتر از همه این ک نرفتم ایادتشون خیلی حالمو بد میکنه مخصوصا ک هی مامانم میومد میگفت سراغ مارو میگیرن.

و کاش راحت فوت میشدن نه با این همه سختی مامانم گفت احساس نفس تنگی میکردن بعدش تا امبولانس اومده فوت شدن اونا هم دستگاه شک نداشتن به عمو شک بدن.

عمو سرطان ریه داشت و تو همین دو ماه حالش بد شدو به بیمارستان کشید علت بیماریشم سیگار بود.

غده متورم شدو تا خیلی وقت نمیتونست غذا بخوره. میگن ضعیف شده بوده بعدم انتهای مریش لوله گذاشتن. حتی امروز صبحم حالش خوب بوده هوشیار بوده و حرف میزده.

به خالم گفته بوده میخوام برم دوش بگیرم بعدش بیا بهم سرم بزن. خالم هم میره میگه بعدا میاد ک بعد از حمام این جوری میشه.

زن عمو غش میکنه میبرنش بیمارستان جون دادن عزیز ترین کست اونم جلو چشمات خیلی سخته.

نمیدونم چرا دلم برا عمو و بوی سیگاری ک میرفتم وقتی میرفتم بغلش تنگ شده.

وقتی میدیدمش یاد بابا بزرگم میفتادم.

دوس دارم من زود تر از محمود بمیرم حتی یه لحظه فکر نبودنش باعث میشه گریه کنم و قلبم درد میگیره.

هنوز باورم نمیشه عمو فوت شده.

فردا با محمود میریم حرم خدا بهمون کمک کنه و به همه کسایی ک مشکل و غمی دارن.

حالم خوب نیست!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

چکامه Charlie ذهن و مغز Tony مستر آنلاین چرااوتيسم Mike دوره جامع فنگ شویی جزوات و پاورپوینت مسائل حقوقي